قندک در شاندرمن

دندون فشون

 ببخشید که این مطلب رو کمی دیر گذاشتم اما تا جایی که یادم میاد اولین دندونت رو پنج ماهگی دراوردی  و به اصرار مادرجون بابایی برات دندون فشون گرفتیم که خونوادگی بود .  ...
19 آذر 1394

اولین کلماتی که بر زبان آوردی . . .

سلام  بعد از مدتی بالاخره فرصت پیدا شد بیام و  عکسای جدیدت رو  بذارم . امیر حسین جون بعد از واکسن 18 ماهگی ات خیلی می لنگیدی و همش می گفتی پا درد. دیدنت تو اون وضعیت که لنگان لنگان می دویدی خیلی ناراحتم می کرد. اما خدا رو شکر حالا خوبی ...  پسر عزیزم امروز می خوام کلماتی که می تونی بگی رو تا جایی که یادم میاد برات بنویسم : امشین: امیر حسین آممین: آرمین ایجا: اینجا که که : کله (سر) دوار: شلوار جوبا: جوراب پیستا: پسته دفت: رفت پخت تموم شد بیا خورشت .... از کتاب خوندت که نگو هر روز صبح که از خواب بیدار میشی فورا میری کتاباتو میاری و اشکال توی کتاب رو تا جایی که بلدی می گی ...
19 آذر 1394

واکسن 18 ماهگی ات

عسلم این عکسا رو موقع رفتن به مرکز بهداشت گرفتیم. برخلاف همیشه بابایی همراهمون نبود. بخاطر همین با عمه اتنا و مادرجون رفتیم.     ...
13 آذر 1394

باکس بردیا جون

قندعسلم این باکس رو عمه ایدا برای بردیا جون خریده بود شما که رفتی دیدیش خوشت اومد و رفتی توش. عمه ایدا هم لطف کرد و باکس نی نی خودشو داد به شما. ...
13 آذر 1394

یک روز بهاری

این عکس تلاش های امیر حسین برای راه افتادن در اردیبهشت 93 است. قندی دقیقا 8 روز قبل از اولین سالروز تولدش راه افتاد. ...
12 آذر 1394